کد مطلب:361 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:401

احکام زکات
1853 زكات نه چیز واجب است: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم:كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسی مالك یكی ازاین نه چیز باشد، با شرایط ی كه بعدا گفته می شود باید مقداری كه معین شده به یكی از مصرفهایی كه دستور داده اند برساند.



1854 سلت كه دانه ای است به نرمی گندم و خاصیت جو دارد زكات ندارد،ولی علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد، زكاتش بنابر احتیاط واجب باید داده شود.



شرایط واجب شدن زكات

1855 زكات در صورتی واجب می شود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته می شود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.



1856 بعد از آن كه انسان دوازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بود باید زكات آن را بدهد. ولی از اول ماه دوازدهم، نمی تواند طوری در مال تصرف كند كه مال از بین برود و اگر تصرف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختیار او بعضی از شرطهای زكات از بین برود زكات بر او واجب نیست.



1857 اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود، زكات بر او واجب نیست.



1858 زكات گندم و جو وقتی واجب می شود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنابر احتیاط وقتی واجب می شود كه غوره است، و موقعی هم كه خرما قدری خشك شد كه به او تمر می گویند زكات آن واجب می شود. ولی وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعی است كه خشك شده باشند.



1859 اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو كشمش و خرما كه در مساله پیش گفته شد صاحب آنها بالغ باشد باید زكات آنها را بدهد.



1860 اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد،زكات بر او واجب نیست. ولی اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد چنانچه دیوانگی او بقدری كم باشد كه مردم بگویند در تمام سال عاقل بوده، بنابر احتیاط زكات بر او واجب است.



1861 اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود، زكات از او ساقط نمی شود و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مست یا بیهوش باشد.



1862 مالی را كه از انسان غصب كرده اند و نمی تواند در آن تصرف كند زكات ندارد و نیز اگر زراعتی را از او غصب كنند و موقعی كه زكات آن واجب می شود، در دست غصب كننده باشد موقعی كه به صاحبش برمی گردد زكات ندارد.



1863 اگر طلا و نقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كند و یك سال نزد او بماند، باید زكات آن را بدهد و بر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست.

زكات گندم و جو و خرما و كشمش

1864 زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتی واجب می شود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبریز و مثقال كم است كه 207/847 كیلوگرم می شود.



1865 اگر پیش از دادن زكات از انگور بعد از كشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - كه زكات آنها واجب شده - خود و عیالاتش بخورند یا مثلا به فقیر بدهد، باید زكات مقداری را كه مصرف كرده بدهد.



1866 اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بمیرد، باید مقدار زكات را از مال او بدهند ولی اگر پیش از واجب شدن زكات بمیرد، هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است باید زكات سهم خود را بدهد.



1867 كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكات است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور می تواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده از بین برود باید عوض آن را بدهد.



1868 اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور یا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، باید زكات آن را بدهد.



1869 اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، باید زكات آنها را بدهد.



1870 اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده یا شك كند كه داده یا نه، چیزی بر او واجب نیست و اگر بداند كه زكات آن را نداده چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاكم شرع می تواند مقدار زكات را از خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحیح است و خریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد و در صورتی كه قیمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد می تواند از او پس بگیرد.



1871 اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعی كه تر است به 288 من و 45 مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از این مقدار شود، زكات آن واجب نیست.



1872 اگر گندم و جو و خرما را پیش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها به اندازه نصاب باشد زكات آنها واجب نیست ولی اگر احتیاطا زكات آنها را بدهد خیلی پسندیده است.



1873 خرمایی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی كم می شود چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به 288 من و 45 مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.



1874 گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زكات ندارد.



1875 اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگویند با دلو آبیاری شده نه باران، زكات آن بیست یك است، واگر بگویند یا آب باران آبیاری شده،زكات آن ده یك است.



1876 اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طوری باشد كه بگویند آبیاری با دلو و مانند آن غلبه داشته زكات آن بیست یك است، و اگر بگویند آبیاری با آب نهر و باران غلبه داشته زكات آن ده یك است بلكه اگر نگویند آب باران و نهر غلبه داشته ولی آبیاری با آب باران و نهر بیشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتیاط زكات آن ده یك می باشد.



1877 اگر شك كند كه آبیاری با آب باران شده یا آبیاری به دلو،بیست یك بر او واجب می شود.



1878 اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولی با آب دلو هم آبیاری شود و آب دلو به زیاد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده یك است و اگر با دلو و مانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولی با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زیاد شدن محصول كمك نكنند زكات آن بیست یك است.



1879 اگر زراعتی را با دلو و مانند آن آبیاری كنند، و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كنند كه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده بیست یك و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ده یك می باشد.



1880 مخارجی را كه برای گندم و جو و خرما و انگور كرده است حتی مقداری از قیمت اسباب و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده می تواند از حاصل كسر كند، و چنانچه پیش از كم كردن اینها به 288 من و 45 مثقال كم برسد، باید زكات باقی مانده آن را بدهد.



1881 قیمت وقتی كه تخم را برای زراعت پاشیده می تواند، جزو مخارج حساب نماید.



1882 اگر زمین و اسباب زراعت یا یكی از این دو، ملك خود او باشد،نباید كرایه آنها را جزء مخارج حساب كند و نیز برای كارهایی كه خودش كرده یا دیگری بی اجرت انجام داده چیزی از حاصل كسر نمی شود.



1883 اگر درخت انگور یا خرما را بخرد قیمت آن جزء مخارج نیست، ولی اگر خرما یا انگور را پیش از چیدن بخرد، پولی را كه برای آن داده جزء مخارج حساب می شود.



1884 اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد پولی را كه برای خرید زمین داده جزء مخارج حساب نمی شود ولی اگر زراعت را بخرد، پولی را كه برای خرید آن داده می تواند جزو مخارج حساب نماید و از حاصل كم كند اما باید قیمت كاهی را كه از آن بدست می آید، از پولی كه برای خرید زراعت داده كسر نماید مثلا اگر زراعتی را پانصد تومان بخرد و قیمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهارصد تومان آن را می تواند جزو مخارج حساب نماید.



1885 كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگر كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند، اگر اینها را بخرد، نباید پولی را كه برای خرید اینها داده جزو مخارج حساب نماید.



1886 كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است، نمی تواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت به كلی از بین بروند می تواند تمام قیمت آنها را جزو مخارج حساب نماید. و اگر مقداری از قیمت آنها كم شود می تواند آن مقدار را جزو مخارج حساب كند ولی اگر بعد از زراعت چیزی از قیمتشان كم نشود، نباید چیزی از قیمت آنها را جزء مخارج حساب نماید.



1887 اگر در یك زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست، بكارد خرجهای كه برای هر كدام آنها كرده، فقط پای همان حساب می شود، ولی اگر برای هر دو مخارجی كرده باید به هر دو قسمت نماید، مثلا اگر هر دو به یك اندازه بوده، می تواند نصف مخارج را از جنسی كه زكات دارد كسر نماید.



1888 اگر برای سال اول عملی مانند شخم زدن انجام دهد اگر چه برای سالهای بعد هم فایده داشته باشد، باید مخارج آن را از سال اول كسر كند. ولی اگر برای چند سال عمل كند، باید بین آنها تقسیم نماید.



1889 اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با یكدیگر اختلاف دارد و زراعت و میوه آنها در یك وقت به دست نمی آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد و همه آنها محصول یك سال حساب شود چنانچه چیزی كه اول می رسد به اندازه نصاب یعنی 288 من و 45 مثقال كم باشد باید زكات آن را موقعی كه می رسد بدهد و زكات بقیه را هر وقت به دست می آید ادا نماید و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر می كند تا بقیه آن برسد پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نیست.



1890 اگر درخت خرما یا انگور در یك سال دو مرتبه میوه دهد چنانچه روی هم به مقدار نصاب باشد بنابر احتیاط زكات آن واجب است.



1891 اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.



1892 اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر او واجب باشد نمی تواند زكات آن را خرمای خشك یا كشمش بدهد اما اگر یكی از اینها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زكات بدهد مانعی ندارد.



1893 كسی كه بدهكار است و مالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بمیرد باید اول تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمایند.



1894 كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد اگر بمیرد و پیش از آن كه زكات اینها واجب شود ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند،هر كدام كه سهمشان به 288 من و 45 مثقال كم برسد باید زكات بدهد و اگر پیش از آن كه زكات اینها واجب شود قرض او را ندهند چنانچه مال میت فقط به اندازه بدهی او باشد واجب نیست زكات اینها را بدهند و اگر مال میت بیشتراز بدهی او باشد در صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بخواهند ادا نمایند باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار می دهند زكات ندارد و بقیه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش به اندازه نصاب شود باید زكات آن را بدهد.



1895 اگر گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد باید زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و یا زكات همه را از خوب و بد بدهد و به احتیاط واجب زكات همه را از بد نمی تواند بدهد.



نصاب طلا

1896 طلا دو نصاب دارد: نصاب اول آن بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن 18 نخود است، پس وقتی طلا به بیست مثقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد اگر شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد، انسان باید چهل یك آن را كه نه نخود می شود از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوم آن چهار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمول می شود یعنی اگر سه مثقال به پانزده مثقال اضافه شود، باید زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود، فقط باید زكات 15 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد، و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر سه مثقال اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.



نصاب نقره

1897 نقره دو نصاب دارد : نصاب اول آن 105 مثقال معمولی است كه اگر نقره به 105 مثقال برسد و شرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد انسان باید چهل یك آن را كه 2 مثقال و 15 نخود است از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد زكات آن واجب نیست. و نصاب دوم آن، 21 مثقال است یعنی اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود باید زكات تمام 126 مثقال را بطوری كه گفته شد بدهد و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود فقط باید زكات 105 مثقال آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد و همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر 21 مثقال اضافه شود باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقداری كه اضافه شده و كمتر از 21 مثقال است زكات ندارد. بنابراین اگر انسان چهل یك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتی را كه بر او واجب بوده داده و گاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است مثلا كسی كه 110 مثقال نقره دارد اگر چهل یك آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقداری هم برای 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.



1898 كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است، اگر چه زكات آن را داده باشد، تا وقتی از نصاب اول كم نشده همه ساله باید زكات آن را بدهد.



1899 زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشند باید زكات آن را بدهند.



1900 طلا و نقره سكه داری كه زنها برای زینت به كار می برند، زكات ندارد اگرچه رواج باشد.



1901 كسی كه طلا و نقره دارد، اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد،مثلا 104 مثقال نقره و 14 مثقال طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست.



1902 چنان كه سابقا گفته شد، زكات طلا و نقره در صورتی واجب می شود كه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد، و اگر در بین یازده ماه طلا و نقره اواز نصاب اول كمتر شود، زكات بر او واجب نیست.



1903 اگر در بین یازده ماه طلا و نقره ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیز دیگر عوض نماید، یا آنها را آب كند، زكات بر او واجب نیست، ولی اگر برای فرار از دادن زكات این كارها را بكند، احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.



1904 اگر در ماه دوازدهم پول طلا و نقره را آب كند، باید زكات آنها را بدهد،و چنانچه به واسطه آب كردن وزن یا قیمت آنها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.



1905 اگر طلا و نقره ای كه دارد خوب و بد داشته باشد، می تواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.



1906 طلا و نقره ای كه بیشتر از اندازه معمولی فلز دیگر دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب كه مقدار آن گفته شد برسد، انسان باید زكات آن را بدهد، و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه، زكات آن واجب نیست.



1907 اگر طلا و نقره ای كه دارد به مقدار معمول فلز دیگر با آن مخلوط باشد، نمی تواند زكات آن را از طلا و نقره ای بدهد كه بیشتر از معمول فلز دیگر دارد، ولی اگر به قدری بدهد كه یقین كند طلا و نقره خالصی كه در آن هست به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است، اشكال ندارد.



زكات شتر و گاو و گوسفند

1908 زكات شتر و گاو و گوسفند غیر از شرطهایی كه گفته شد دو شرط دیگر دارد: اول: آنكه حیوان در تمام سال بی كار باشد، و اگر در تمام سال یكی دو روز كار كرده باشد، زكات آن واجب است. دوم: آنكه در تمام سال از علف بیابان بچرد. پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده یا از زراعتی كه ملك مالك یا ملك كس دیگر است بچرد، زكات ندارد، ولی اگر در تمام سال یك روز یا دو روز از علف مالك بخورد، بنابر احتیاط زكات آن واجب می باشد.



1909 اگر انسان برای شتر و گاو و گوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد یا اجاره كند، یا برای چراندن در آن باج بدهد، باید زكات را بدهد.



نصاب شتر

1910 شتر دوازده نصاب دارد: اول: پنج شتر، و زكات آن یك گوسفند است، و تا شماره شتر به این مقدار نرسد، زكات ندارد. دوم: ده شتر، و زكات آن دو گوسفند است. سوم: پانزده شتر، و زكات آن سه گوسفند است. چهارم: بیست شتر، و زكات آن چهار گوسفند است. پنجم: بیست و پنج شتر، و زكات آن پنج گوسفند است. ششم:بیست و شش شتر، و زكات آن یك شتری است كه داخل سال دوم شده باشد. هفتم:سی و شش شتر، و زكات آن یك شتری است كه داخل سال سوم شده باشد. هشتم: چهل و شش شتر، و زكات آن یك شتری است كه داخل سال چهارم شده باشد. نهم: شصت و یك شتر، و زكات آن یك شتری است كه داخل سال پنجم شده باشد. دهم: هفتاد و شش شتر، و زكات آن دو شتری است كه داخل سال سوم شده باشند. یازدهم: نود و یك شتر، و زكات آن دو شتری است كه داخل سال چهارم شده باشند. دوازدهم: صد و بیست و یك شتر و بالاتر آن است كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كند و برای هر چهل تا یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و برای هر پنجاه تا یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد، و یا با چهل و پنجاه حساب كند، ولی در هر صورت باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر 140 شتر دارد، باید برای صد تا، دو شتری كه داخل سال چهارم شده، و برای چهل تا، یك شتری كه داخل سال سوم شده بدهد.(شتر زكات باید ماده باشد.)



نصاب گاو

1911 زكات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره شترهایی كه دارد از نصاب اول كه پنج تا است بگذرد، تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده، فقط باید زكات پنج تای آن را بدهد. و همچنین است در نصابهای بعد.



1912 گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سی تا است، كه وقتی شماره گاو به سی رسید، اگر شرایط ی را كه گفته شد داشته باشد، انسان باید یك گوساله ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكات بدهد. و نصاب دوم آن چهل است، و زكات آن یك گوساله ماده ای است كه داخل سال سوم شده باشد. و زكات مابین سی و چهل واجب نیست، مثلا كسی كه سی و نه گاو دارد، فقط باید زكات سی تای آنها را بدهد، و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد، تا به شصت نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد، و بعد از آن كه به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای كه داخل سال دوم شده بدهد، و همچنین هر چه بالا رود باید سی تا سی تا حساب كند، یا چهل تا چهل تا، یا با سی و چهل حساب نماید، و زكات آن را به دستوری كه گفته شده بدهد، ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند، یا اگرچیزی باقی می ماند، از نه تا بیشتر نباشد، مثلا اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب كند و برای سی تای آن، زكات سی تا، و برای چهل تای آن، زكات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب كند، ده تا زكات نداده می ماند.



نصاب گوسفند

1913 گوسفند پنج نصاب دارد: اول: چهل، و زكات آن یك گوسفند است، و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد. دوم: صد و بیست و یك، و زكات آن دو گوسفند است. سوم: دویست و یك، و زكات آن سه گوسفند است. چهارم: سی صد و یك، و زكات آن بنابر احتیاط واجب چهار گوسفند است. پنجم: چهارصد و بالاتر از آن است كه باید آنها را صد تا صد تا حساب كند و برای هر صد تای آنها یك گوسفند بدهد، و لازم نیست زكات را از خود گوسفندها بدهد، بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد یا مطابق قیمت گوسفند پول بدهد كافی است، ولی اگر بخواهد جنس دیگر بدهد،در صورتی بی اشكال است كه برای فقرا بهتر باشد، اگر چه لازم نیست.



1914 زكات مابین دو نصاب واجب نیست. پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اول كه چهل است بیشتر باشد، تا به نصاب دوم كه صد و بیست و یك است نرسیده، فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد. و همچنین است در نصابهای بعد.



1915 زكات شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب برسد واجب است، چه همه آنها نر باشند یا ماده، یا بعضی نر باشند و بعضی ماده.



1916 در زكات، گاو و گاو میش یك جنس حساب می شود، و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است، و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.



1917 اگر گوسفند برای زكات بدهد، باید اقلا داخل سال دوم شده باشد. و اگر بز بدهد، باید داخل سال سوم شده باشد.



1918 گوسفندی را كه بابت زكات می دهد، اگر قیمتش مختصری از گوسفندهای دیگر او كمتر باشد اشكال ندارد، ولی بهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد. و همچنین است در گاو و شتر.



1919 اگر چند نفر با هم شریك باشند، هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسیده، باید زكات بدهد، و بر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكات واجب نیست.



1920 اگر یك نفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند، باید زكات آنها را بدهد.



1921 اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض و معیوب هم باشند، باید زكات آنها را بدهد.



1922 اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد، همه مریض یا معیوب یا پیر باشند،می تواند زكات را از خود آنها بدهد. ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند،نمی تواند زكات آنها را مریض یا معیوب یا پیر بدهد، بلكه اگر بعضی از آنها سالم و بعضی مریض، و دسته ای معیوب و دسته دیگری بی عیب، و مقداری پیر و مقداری جوان باشند، احتیاط واجب آن است كه برای زكات آنها سالم و بی عیب و جوان بدهد.



1923 اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم، گاو و گوسفند و شتری را كه دارد باچیز دیگر عوض كند یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید، مثال چهل گوسنفد بدهد، و چهل گوسفند دیگر بگیرد زكات بر او واجب نیست.



1924 كسی كه باید زكات گاو و گوسفند و شتر را بدهد اگر زكات آنها را از مال دیگرش بدهد تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده، همه ساله باید زكات را بدهدو اگر از خود آنها بدهد و از نصاب اول كمتر شوند، زكات بر او واجب نیست مثلا كسی كه چهل گوسفند دارد اگر از مال دیگرش زكات آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده همه ساله باید یك گوسفند بدهد و اگر از خود آنها بدهد تا وقتی به چهل نرسیده زكات بر او واجب نیست.



مصرف زكات

1925 انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند: اول: فقیر، و آن كسی كه مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و كسی كه صنعت یا ملك یا سرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست. دوم: مسكین، و آن كسی است كه از فقیر سخت تر می گذراند. سوم: كسی كه از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مامور است كه زكات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی كند و آن را به امام علیه السلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم: كافرهایی كه اگر زكات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند یا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند. پنجم: خریداری بنده ها و آزاد كردن آنان. ششم: بدهكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد. هفتم: سبیل الله یعنی كاری كه مانند ساختن مسجد منفعت عمومی دینی دارد، یا مثل ساختن پل و اصلاح راه كه نفعش به عموم مسلمانان می رسد و آنچه برای اسلام نفع داشته باشد به هر نحو كه باشد. هشتم: ابن السبیل، یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده. و احكام اینها در مسایل آینده گفته خواهد شد.



1926 احتیاط واجب آن است كه فقیر و مسكین بیشتر از مخارج سال خود و عیالاتش را از زكات نگیرد، و اگر مقداری پول یا جنس دارد فقط به اندازه كسری مخارج یك سالش زكات بگیرد.



1927 كسی كه مخارج سالش را داشته اگر مقداری از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست یا نه نمی تواند زكات بگیرد



1928 صنعتگر یا مالك یا تاجری كه در آمد او از مخارج سالش كمتر است می تواند برای كسری مخارجش زكات بگیرد و لازم نیست ابزار كار یا ملك یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.



1929 فقیری كه خرج سال خود و عیالاتش را ندارد اگر خانه ای دارد كه ملك اوست و در آن نشسته یا مال سواری دارد چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند اگرچه برای حفظ آبرویش باشد می تواند زكات بگیرد و همچنین است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی كه به آنها احتیاج دارد و فقیری كه اینها را ندارد اگر به اینها احتیاج داشته باشد می تواند از زكات خریداری نماید.



1930 فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد، و با گرفتن زكات زندگی نكند ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است، می تواند زكات بگیرد.



1931 به كسی كه قبلا فقیر بوده، و می گوید فقیرم، اگر چه انسان از گفته او اطمینان پیدا نكند، می شود زكات داد.



1932 كسی كه می گوید فقیرم و قبلا فقیر نبوده یا معلوم نیست، فقیر بوده یا نه اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود كه فقیر است می شود به او زكات داد.



1933 كسی كه باید زكات بدهد، اگر از فقیری طلبكار باشد می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.



1934 اگر فقیر بدهكار بمیرد و تركه ای كه وافی به بدهیش باشد نداشته باشد،انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.



1935 چیزی را كه انسان بابت زكات به فقیر می دهد لازم نیست به او بگوید كه زكات است. بلكه اگر فقیر خجالت بكشد، مستحب است به طوری كه دروغ نشود به اسم پیشكش بدهد ولی باید قصد زكات نماید.



1936 اگر به خیال این كه كسی فقیر است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده یا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقیر نیست زكات بدهد، چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد باید از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد پس اگر كسی كه آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده كه زكات است انسان باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد ولی اگر به غیر عنوان زكات داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زكات را به متسحق بدهد و در همه صور می تواند از مال خودش زكات را بدهد و از كسی كه گرفته مطالبه نكند



1937 كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد می تواند برای دادن قرض خود زكات بگیرد ولی باید مالی را كه قرض كرده در عصیت خرج نكرده باشد یا اگر در معصیت خرج كرده از آن معصیت توبه كرده باشد كه در این صورت از سهم فقرا می شود به او داد.



1938 اگر به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد زكات بدهد بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده چنانچه آن بدهكار فقیر باشد می تواند آنچه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی اگر چیزی را كه گرفته در شرابخواری یا به طور آشكارا در معصیت صرف كرده و از معصیت خود توبه نكرده بنابر احتیاط واجب باید چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.



1939 كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه فقیر نباشد انسان می تواند طلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.



1940 مسافری كه خرجی او تمام شده یا مركبش از كار افتاده چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض كردن یا فروختن چیزی، خود را به مقصد برساند اگرچه در وطن خود فقیر نباشد می تواند زكات بگیرد ولی اگر بتواند در جای دیگر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقداری كه به آنجا برسد می تواند زكات بگیرد.



1941 مسافری كه در سفر مانده شده و زكات گرفته، بعد از آنكه به وطنش رسید،اگر چیزی از زكات زیاد آمده باشد در صورتی كه بدون مشقت نتواند بقیه را به صاحب مال یا نایب او برساند، باید آن را به حاكم شرع بدهد و بگوید آن چیز زكات است.



شرایط كسانی كه مستحق زكاتند

1942 كسی كه زكات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شیعه بودن كسی ثابت شود و به او زكات بدهد و زكات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نموده لازم نیست دوباره زكات بدهد.



1943 اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد انسان می تواند به ولی او زكات بدهد، به قصد اینكه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.



1944 اگر به ولی طفل و دیوانه دسترسی ندارد می تواند خودش یا به وسیله یك نفر امین زكات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید موقعی كه زكات به مصرف آنان می رسد نیت زكات كنند.



1945 به فقیری كه گدایی می كند می شود زكات داد، ولی به كسی كه زكات را در معصیت مصرف می كند نمی شود زكات داد.



1946 به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا بجا می آورد احتیاط واجب آن است كه زكات ندهند.



1947 به كسی كه بدهكار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد می شود زكات داد، ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض كرده باشد شوهر نمی تواند بدهی او را از زكات بدهد بلكه اگر كس دیگری هم كه مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض كند احتیاط واجب آن است كه بدهی اورااز زكات ندهد.



1948 انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكات بدهد ولی دیگران می توانند به آنان زكات بدهند.



1949 اگر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نماید،اشكال ندارد.



1950 اگر پسر به كتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زكات بدهد.



1951 پدر می تواند به پسرش زكات بدهد كه برای خود زن بگیرد پسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگیرد، زكات خود را به او بدهد.



1952 به زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد یا خرجی نمی دهد ولی زن می تواند اورا به دادن خرجی مجبور كند نمی شود زكات داد.



1953 زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد شوهرش و دیگران می توانند به او زكات بدهند ولی اگر شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد، در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد یا زن بتواند او را مجبور كند، نمی شود به آن زن زكات داد.



1954 زن می تواند به شوهر فقیر خود زكات بدهد اگر چه شوهر زكات را صرف مخارج خود آن زن نماید.



1955 سید نمی تواند از غیر سید زكات بگیرد ولی اگر خمس و سایر وجوهات كفایت مخارج او را نكند و از گفتن زكات ناچار باشد می تواند از غیر سید زكات بگیرد ولی احتیاط واجب آن است كه اگر ممكن باشد فقط به مقداری كه برای مخارج روزانه اش ناچار است بگیرد.



1956 به كسی كه معلوم نیست سید است یا نه می شود زكات داد.



نیت زكات

1957 انسان باید زكات را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و در نیت معین كند كه آنچه را می دهد زكات مال است یا زكات فطره، ولی اگر مثلا زكات گندم و جو بر او واجب باشد لازم نیست معین كند چیزی را كه می دهد زكات گندم است یا زكات جو.



1958 كسی كه زكات چند مال بر او واجب شده اگر مقداری زكات بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند، چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد زكات همان جنس حساب می شود، و اگر هم جنس هیچ كدام آنها نباشد به همه آنها قسمت می شود پس كسی كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است اگر مثال یك گوسفند از بابت زكات بدهد و نیت هیچ كدام آنها را نكند زكات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند و طلا بدهكار است تقسیم می شود.



1959 اگر كسی را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد چنانچه وكیل وقتی كه زكات را به فقیر می دهد از طرف مالك نیت زكات كند كافی است.



1960 اگر مالك یا وكیل او بدون قصد قربت زكات را به فقیر بدهد و پیش از آن كه آن مال از بین برود خود مالك نیت زكات كند زكات حساب می شود.



مسائل متفرقه زكات

1961 موقعی كه گندم و جو را از كاه جدا می كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور انسان باید زكات را به فقیر بدهد یا از مال خود جدا كند و زكات طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن، ماه دوازدهم باید به فقیر بدهد یا از مال خود جدا نماید. ولی بعد از جدا كردن اگر منتظر فقیر معینی باشد یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد می تواند زكات



1962 بعد از جدا كردن زكات لازم نیست فورا آن را به مستحق بدهد ولی اگربه كسی كه می شود زكات داد دسترسی دارد احتیاط مستحب آن است كه دادن زكات را تاخیر نیندازد.



1963 كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر ندهد و به واسطه كوتاهی او از بین برود باید عوض آن را بدهد.



1964 كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند اگر زكات را ندهد و بدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود چنانچه دادن زكات را به قدری تاخیر انداخته كه نمی گویند فورا داده است باید عوض آن را بدهد و اگر به این مقدار تاخیر نینداخته مثلا دو سه ساعت تاخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده، در صورتی كه مستحق حاضر نبوده چیزی بر او واجب نیست و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتیاط واجب باید عوض آن را بدهد.



1965 اگر زكات را از خود مال كنار بگذرد می تواند در بقیه آن تصرف كند واگر از مال دیگرش كنار بگذارد می تواند در تمام مال تصرف نماید.



1966 انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد و چیز دیگری به جای آن بگذارد



1967 اگر از زكاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلا گوسفندی كه برای زكات گذاشته بره بیاورد، مال فقیر است.



1968 اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد بهتر است زكات را به او بدهد مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.



1969 اگر با عین مالی كه برای زكات كنار گذاشته برای خودش تجارت كند صحیح نیست و اگر با اجازه حاكم شرع برای مصلحت زكات تجارت كند تجارت صحیح و نفعش مال زكات است.



1970 اگر پیش از آن كه زكات بر او واجب شود چیزی بابت زكات به فقیر بدهد زكات حساب نمی شود و بعد از آن كه زكات بر او واجب شد اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد و آن فقیر هم به فقر خود باقی باشد می تواند چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.



1971 فقیری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چیزی بابت زكات بگیردو پیش او تلف شود ضامن است پس موقعی كه زكات بر انسان واجب می شود اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.



1972 فقیری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده اگر چیزی بابت زكات بگیردو پیش او تلف شود ضامن نیست و انسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.



1973 مستحب است زكات گاو و گوسفند و شتر را به فقیرهای آبرومند بدهد و در دادن زكات، خویشان خود را بر دیگران و اهل علم و كمال را بر غیر آنان، و كسانی را كه اهل سؤال نیستند، بر اهل سؤال مقدم بدارد، ولی اگر دادن زكات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد مستحب است زكات را به او بدهد.



1974 بهتر است زكات را آشكار، و صدقه مستحبی را، مخفی بدهند.



1975 اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد، و نتواند زكات را به مصرف دیگری هم كه برای آن معین شده برساند، چنانچه امید نداشته باشد كه بعدا مستحق پیدا كند باید زكات را به شهر دیگر ببرد و به مصرف زكات برساند، ولی مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست و اگر زكات تلف شود ضامن نیست.



1976 اگر در شهر خودش مستحق پیدا شود می تواند زكات را به شهر دیگر ببرد.ولی مخارج بردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زكات تلف شود ضامن است مگر آنكه با اجازه حاكم شرع برده باشد.



1977 اجرت وزن كردن، پیمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمایی را كه برای زكات می دهد با خود اوست.



1978 كسی كه مثقال و نخود نقره یا بیشتر، از بابت زكات بدهكار است می تواند كمتر از مثقال و نخود نقره هم به یك فقیر بدهد و نیز اگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم و جو بدهكار باشد و قیمت آن به مثقال و نخود نقره هم برسد می تواند به یك فقیر كمتر از آن بدهد.



1979 مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از او گرفته به او بفروشد ولی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قیمت رساند كسی كه زكات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است.



1980 اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه باید زكات را بدهد هر چند شك او برای زكات سالهای پیش باشد.



1981 فقیر نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند یا چیزی را گرانتر از قیمت آن بابت زكات قبول نماید، یا زكات را از مالك بگیرد و به او ببخشد. ولی كسی كه زكات زیادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواند زكات را بدهد و امید هم ندارد كه دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند فقیر، می تواند زكات را از او بگیرد و به او ببخشد.



1982 انسان می تواند از زكات قرآن یا كتاب دینی یا كتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگر چه بر اولاد خود و بر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.



1983 انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.



1984 فقیر می تواند برای رفتن به حج و زیارت و مانند اینها زكات بگیرد، ولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، برای زیارت و مانند آن نمی تواند زكات بگیرد.



1985 اگر مالك فقیری را وكیل كند، كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقیر احتمال دهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكات برندارد،نمی تواند چیزی از آن را برای خودش بردارد و اگر یقین داشته باشد كه قصد مالك این نبوده، برای خودش هم می تواند بردارد.



1986 اگر فقیر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكات بگیرد، چنانچه شرطهایی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود باید زكات آنها را بدهد.



1987 اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شریك باشند و یكی ازآنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسیم كنند چنانچه بداند شریكش زكات سهم خود را نداده تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.



1988 كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد چنانچه نتواند همه آنها را بدهد اگر مالی كه خمس یا زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد باید خمس و زكات را بدهد و اگر از بین رفته باشد می تواند خمس یا زكات را بدهد یا كفاره و نذر و قرض و مانند اینها را ادا نماید.



1989 كسی كه خمس یا زكات بدهكار است و نذر و مانند اینها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بمیرد و مال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین نرفته باشد، باید خمس یا زكات را بدهند و بقیه مال او را به چیزهای دیگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگر مالی كه خمس و زكات آن واجب شده از بین رفته باشد باید مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اینها قسمت نمایند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب است و بیست تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی تومان است، باید بیست تومان بابت خمس و ده تومان به دین او بدهند.



1990 كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند می تواند برای معاش خود كسب كند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زكات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زكات دادن به او اشكال دارد.